مرکز پژوهشی مداد در چارچوب برنامه ای مطالعاتی ، پرسش مربوط به استمرار بحران یا جنگ در سوریه را مطرح می نماید تا دیدگاه پژوهشگران و مرتبطین با روند جاری سوریه ، همراه با ارائه پیشنهادات در مورد موانع پایان یافتن یا حل بحران در سوریه و چگونگی تعامل با چالش های باقیمانده بحران یا جنگ یا چالش های ناشی از برنامه های در دستور کار را دریافت نماید .

مقدمه

طی سالیان گذشته و به ویژه پس از گذر از دوران بحران و تثبیت نظام، بررسی ابعاد جنگ و بحران از جنبه های دلایل و اسباب آن ، آثار و تبعات اجتماعی ، اقتصادی ، فرهنگی و .... و همچنین احتمالات و چشم انداز حل نهایی و موانع و عوامل مساعد در ایجاد حل نهایی، مورد توجه تحلیلگران و پژوهشگران و مراکز مطالعاتی قرار گرفته است . یکی از مهمترین دغدغه ها این است که آیا پیروزی در میدان جنگ و باز پس گیری تمامی مناطق از تروریست ها و اخراج نیروهای خارجی نامشروع ، به معنای پایان جنگ و بحران سوریه است و می توان کار را تمام شده محسوب نمود ؟ در مقاله تحلیلی پیش رو ، نویسنده تقریباً مروری بر همه مسائل پیش گفته دارد . وی در کنار عوامل خارجی ، به عوامل داخلی از جمله سیاست اقتصادی دولت پیش از بحران که منجر به گسترش فقر و ایجاد فاصله طبقاتی شد را مورد توجه قرار می دهد و نارضایتی عمومی را زمینه ساز فراهم آمدن شرایطی می داند که به خارجی ها فرصت دخالت در سوریه و اجرای نقشه های از قبل تنظیم شده شان را داد . وی پایان جنگ نظامی را به معنای پایان بحران نمی داند و معتقد است تا مشکلات داخلی که زمینه ساز بحران بودند ، درمان و برطرف نشوند ، بیم ظهور مجدد بحران به شکلی دیگر وجود دارد . نویسنده این مقاله تحلیلی آقای دکتر منیر الحمش می باشد . وی اقتصاددان  و نویسنده کتاب ها و مقالات متعددی در مورد اقتصاد سوریه است . از جمله تألیفات وی کتاب های " الثقافه الاقتصادیه ... نحو نموذج سوری بدیل " و " الاقتصاد السوری .....نموذج سوری للتنمیة و الاعمار " و " الفکر الاقتصادی فی الخطاب السیاسی السوری فی القرن العشرین " و " الاقتصاد السوری فی اربعین عاما ( 1971 – 2010 ) " می باشد .

مقاله حاضر به سفارش مرکز پژوهشی مداد ( مرکز دمشق للابحاث و الدراسات ) تهیه و توسط آن منتشر محدود شده است . مرکز مداد " مرکز دمشق للابحاث و الدراسات " یکی از مراکز پژوهشی غیردولتی سوریه است که نسبتاً جدید می باشد و در نیمه سال 2015 تأسیس شده است ولی طی مدت کوتاهی و با بکارگیری کادر حرفه ای و پژوهشگران زبده و اجرای پژوهش های متعدد سفارشی دستگاه های مختلف و همچنین فعالیت های متنوع علمی ، همایشی و انتشاراتی توانسته است جای خود را به عنوان مؤسسه پژوهشی معتبر ، باز نماید . سایت اینترنتی این مرکز با آدرس   http://www.dcrs.sy  قابل دسترسی می باشد .

--------------------------------------------------------------

مرکز پژوهشی مداد در چارچوب برنامه ای مطالعاتی ، پرسش مربوط به استمرار بحران یا جنگ در سوریه را مطرح می نماید تا دیدگاه پژوهشگران و مرتبطین با روند جاری سوریه ، همراه با ارائه پیشنهادات در مورد موانع پایان یافتن یا حل بحران در سوریه و چگونگی تعامل با چالش های باقیمانده بحران یا جنگ یا چالش های ناشی از برنامه های در دستور کار را دریافت نماید . این پرسش در وقت مناسبی مطرح می گردد زیرا به نظر می رسد بحران یا جنگ به مراحل پایانی اش رسیده است و البته چه بسا دور از دسترس هم به نظر بیاید ولی روندها نشان می دهد ظاهراً بحران رو به پایان می باشد و آنچه این امر را نشان می دهد عبارت است از :

1- روشن بودن اهداف نزد طرف های تأثیرگذار . واضح شده است که هر طرف می داند سایر اطراف چه می خواهند و نزدیک شدن به پایان بحران مستلزم بازخوانی آنچه رخ داد و چگونگی تعاملی که با آن شد و در پیش گرفتن روش ها و ابزار جدید برای روبرو شدن با نیازهای مرحله کنونی می باشد .

2- خستگی که در تعامل و اقدامات طرف های گوناگون رخنه کرده است و این یعنی تحقق برخی اهداف مورد نظر طرف های خارجی به ویژه آنچه که موجب نابودی سوریه و تضعیف نظام سیاسی و اقتصادی اش و فروپاشی مسالمت اجتماعی اش شده است .

3- تحولات منطقه ای و بین المللی که پیام می دهد بیپشتر طرف های تأثیرگذار در حوادث سوریه ، به این توافق ضمنی رسیده اند که ادامه عملیات های جنگی و خشونت ، کار عبث و بی فایده ای می باشد و راه حل در اقدامات سیاسی و دیپلماتیک است .

گفتیم بحران یا جنگ رو به پایان است ولی موانع سر راه زیاد می باشد و برخی از موانع ، عمیق تر و تأثیرگذار تر از عوامل مثبتی که پیام پایان جنگ دارند ، هستند . پیش از پرداختن به این موانع و یافتن پاسخ سؤالی که مطرح شده است باید به پرسش های زیر پاسخ دهیم .

بحران سوریه چرا و چگونه اتفاق افتاد و چرا جنگ برپاشد و بحران شعله ور گردید ؟

اگر به این پرسش ها پاسخ دهیم ، می توانیم پاسخ سؤال مطروح که چرا بحران همچنان پابرجاست را نیز بدهیم .  لذا تمرکز بر پرسش " چرا و چگونه " اهمیت دارد . اگر آنچه در سوریه اتفاق افتاد و همچنان جریان دارد را طبق ادعای برنامه ریزان آن ، در چارچوب بهار عربی توصیف نماییم در خواهیم یافت که نمی توانیم رویداد سوریه را از مجموعه رویدادهای سایر کشورهای عربی جدا بدانیم که جدای از برخی جزییات ، بر گرد مسئله جوهری واحدی می گردند که راهبرد آمریکا می باشد و این راهبرد به طور مشخص با دو موضوع اصلی مرتبط است . یکی وجود کیان صهیونیستی و استمرار موجودیتش به عنوان قدرتی محوری در منطقه عربی برای خدمت به اهداف راهبردی آمریکا و اهداف صهیونیستی و دیگری مرتبط با موضوع نفت و گاز و سایر منابع طبیعی و مرنبط با اهداف اقتصادی غرب عموماً و آمریکا به شکل خاص می باشد . در همین چارچوب امور منطقه پس از فروپاشی شوروی ، در سایه قطب واحد یعنی سیطره آمریکا بر مقدرات بین المللی ، مدیریت شد . ولی پس از صعود چین و تلاش روسیه برای بازیابی نقش بین المللی اش و تمسک آمریکا به نقش راهبری اش و بی تفاوتی آمریکا در اجرای سیاست ها و قطعنامه های بین المللی ، به هدف جلوگیری از تلاش روسیه و چین همراه با حمایت بسیاری از کشورها برای تغییر نظام بین الملل از تک قطبی به چند قطبی ، حالتی از بحران در روابط بین المللی ایجاد شده که در سایه آن جنگ ها و درگیری هایی در نقاط مختلف دنیا پدیدار می گردد که حل آن ها غیر ممکن یا سخت می باشد . مسئله سوریه در همین چارچوب می آید که ویژگی تداخل و درهم تنیدگی عوامل داخلی و خارجی بر آن غالب است و تأثیر خارجی از زوایای تاریخی ، جغرافیایی و فرهنگی خود را نشان میدهد و به واسطه روابط در و با محیط عربی و منطقه ای و بین المللی بروز می یابد . نمی توان عوامل داخلی را از عوامل خارجی جدا نمود . هر کدام نقش و وظیفه ای دارند . لذا همان طور که برخی عوامل داخلی از فشارهای عوامل خارجی برای تحقق اهدافشان بهره می گیرند ، در مقابل نیز ابزار خارجی ها برای تحمیل برنامه های آن ها می باشند . برخی جریانات داخلی پس از شکست تأثیرگذاری شان در روند های اصلاح در نظام سیاسی ، با عوامل خارجی در گزینه تغییر نظام ، اشتراک نظر دارند . این همراهی داخل با خارجی با تصور تحقق اهدافی است که در سرنگونی نظام و رسیدن به قدرت ، نمایان می شود . اینان شعارهای مبهم دمکراسی و حقوق بشر سر می دهند بدون داشتن برنامه ای روشن و قانع کننده . تظاهر کنندگان در مرحله آغازین جنبش شان از طیف های گوناگون و بدون داشتن برنامه ای مشترک تجمع می کردند ، هر چند که خواسته های معیشتی جایگاه بارزی میان آن ها داشت . ولی با چرخش جنبش به سوی تروریسم و خشونت و آتش زدن و نابودی مؤسسات دولتی ، نشانه های جدیدی در جنبش پدیدار گشت از جمله :

- سیطره جریان اسلامی با نمایندگی اخوان المسلمین بر معارضینی که در پایتخت های غربی و خلیجی و ترکیه پراکنده بودند .

- رشد نقش گروه های تروریستی در سوریه با اسامی که عناوینی سیاه در تاریخ اسلامی و یادآور سرکوب و خشونت هستند .    

- آشکار شدن دخالت خارجی تحت عنوان " دوستان سوریه " که ابتدا با بسیج تعداد زیادی از کشورها شروع شد و در این اواخر کاهش یافت و متشکل از برخی کشورهای اروپای غربی مانند انگلیس ، فرانسه و آلمان و آمریکا و برخی کشورهای خلیج (فارس) و به شکل خاص سعودی و امارات می باشد . این دخالت به صورت برگزاری کنفرانس های متعدد و همچنین در مواضع این دولت ها در محافل بین المللی و در حمله رسانه ای بی سابقه و علاوه بر این ها در تسلیح نامحدود گروه های تروریستی و حمایت مالی مستقیم از آن ها ، متبلور شده است .

آیا این بحران ، توطئه است یا راهبرد ثابت امپریالیستی ؟

از ابتدای حوادث در مارس 2011  ، دوایر رسمی و محافل حزب بعث و جبهه ملی بر این اعتقاد بودند که در پشت تظاهرات و اعتراضاتی که به طور مشخص پس از نمازهای جمعه از مساجد و بازارهای مردمی صورت می گیرد ، توطئه بزرگی قرار دارد که غرب و در رأس آن آمریکا و برخی کشورهای حوزه خلیج (فارس) در آن شریک هستند و هدفش سرنگونی نظام سیاسی می باشد . هر چند ما وجود توطئه به عنوان ابزار اجرایی را انکار نمی کنیم ولی نباید تحلیل علمی رویدادها به عنوان تجلّی راهبرد امپریالیستی در ابعاد آمریکایی و صهیونیستی اش را به فراموشی سپاریم . راهبردی که طبق سیاست های حساب شده و روشمند تنظیم شده اند و رویدادها ، فعال بودنشان را اثبات کرده اند در حالی که برنامه مواجهه و مقاومت در برابر این راهبرد که می توانست در اجرای اصلاحات سیاسی و اقتصادی و اجتماعی مستحکم  صورت پذیرد ، غایب بود .

طرح امپریالیستی آمریکایی صهیونیستی با توطئه و روش ها و ابزارهایش تکامل می یابد لذا تمرکز بر روش توطئه و چشم پوشی از اصول راهبردی اش متجلّی در طرح آمریکایی صهیونیستی که اجرای آن بعد از جنگ جهانی اول آغاز شد ، مفید نخواهد بود . این طرح در توزیع باقیمانده امپراطوری عثمانی بروز یافت و پس از جنگ جهانی دوم حالت معاصرش را در تلاش برای تقسیم و فروپاشی دولت ها و جامعه های عربی از جمله سوریه گرفته است . این طرح شکل های متعددی را به خود گرفت و نهایتاً متأسفانه بر صیغه اسلام سیاسی در برابر گرایش استقلال طلبی و تمسک به قومیت عربی ، بنا گردید . قابل توجه است که آمریکا پس از اشغال عراق در سال 2003  پشت پرده ها و اهداف طرحش را با اعلام ایجاد خاورمیانه بزرگ ، افشا کرد که نسخه بازبینی و به روز شده طرح خاورمیانه جدید شیمون پرز است که در دهه نود قرن گذشته ارائه نمود . این طرح در شعارهای دمکراسی و حقوق بشر در بخش سیاسی و در حرکت به سوی اقتصاد بازار در بخش اقتصادی ، با طرح اروپایی " شراکت مدیترانه ای " همپوشانی دارد . از ابتدای سال 2000 ، سال به ریاست رسیدن رئیس بشار الاسد ، موضوع اصلاحات در سطح گسترده ای مطرح شد و رئیس جمهور واقعاً در عملیات اصلاحات ، جدیت داشت و در قسم دوره نخست ریاست جمهوری در سال 2000  این دیدگاه را مطرح کرد و در قسم دوره دوم ریاست جمهوری در سال 2007  آن را مورد تأکید قرار داد . در حالی که روند اصلاحات اقتصادی بنا بر توصیه های صندوف بین المللی پول و بانک جهانی و اتحادیه اروپا به سوی اقتصاد بازار رفت ولی گام های جدی در روند سیاسی یعنی دمکراسی برداشته نشد .  سیاست اقتصاد باز که در آزادسازی قیمت ها و آزادی تجارت خارجی و ارائه تسهیلات و مشوقات به بخش خصوص تجلی یافت و عدم اصلاح بخش دولتی منجر به تضعیف وضعیت اجتماعی و تهدید آرامش اجتماعی ، تعطیلی هزاران کارگاه و کارخانه و کاهش اهتمام به روستاها و تولیدات کشاورزی ، گسترش بیکاری ، افزایش قیمت ها و فشار به اکثر شهروندان در تأمین معاش شد . در حالی که برخی بازرگانان و کارگزاران عموماً و به خصوص تازه به دوران رسیده هایشان و همچنین آنانی که فعال اقتصادی نامیده می شوند از بیشترین سهم در دستاوردهای مالی و اقتصادی برخوردار شدند و این موجب تبعیض آشکار در درآمد ها و ثروت گردید .

هدف اساسی راهبرد امپریالیستی آمریکایی صهیونیستی ، تضعیف دولت بود از طریق آنچه از خارج بر آن مطرح می گردد .  ولی سؤال این است که چگونه؟

اقداماتی از قبیل در پیش گرفتن سیاست اقتصاد آزاد و آزادسازی اقتصاد و قیمت ها و تجارت و تضعیف و به حاشیه راندن بخش دولتی ، به روشنی تمام به معنای تضعیف دولت می باشد لذا به همین دلیل با اشاعه عمومی فساد که به واحدهای اجتماعی کوچک سرایت کرد و موجب تضعیف احساس تعلق به مؤسسات و در نتیجه به دولت گردید و با اقدام برای گسترش دامنه مخالفت با قانون و با اشاعه هرج و مرج در بازار و بین مردم و با ایجاد حالتی از ابهام در رابطه میان شهروندان و دولت ، این هدف تقویت گردید . تضعیف دولت به معنای تضعیف توانش در مقابله و مخالفت با آنچه از خارج پیشنهاد می شود ، است . همه این ها همراه شد با ایجاد تغییری جوهری در حامل اجتماعی نظام سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی که متشکل از کارگران ، کشاورزان ، کسبه خرده پا ، اصحاب مشاغل ، نظامی ها و کم درآمدها بود که هم زمان با تضعیف تشکل های صنفی ( سندیکاها و اتحادیه ها ) و مردمی ، از صحنه غایب شد و به نفع بروز دسته جدیدی متشکل از فعالان اقتصادی ، ثروتمندان ، ملّاکین و بازرگانان کنار رفت .  در چنین فضایی ، نشانه ها و اثرات فقر ، بیکاری و سوء توزیع ثروت همراه با کاهش خدمات اجتماعی ، آموزش و بهداشت عمومی ، شروع به ظاهر شدن نمود و همچنین صداهای اعتراضی به آنچه جریان دارد، شروع به بلند شدن کرد . این ها همراه با تضعیف دولت و افزایش نفوذ اسلام سیاسی ، زمینه مناسب برای اجرای جنبه عملیاتی طرح راهبردی آمریکایی صهیونیستی را فراهم آورد و اینچنین بود که حرکت های اعتراضی به شکل تظاهرات مطالباتی آغاز شد و به سرعت هنگامی که هسته های خوابیده تروریستی در نتیجه پمپاژ رسانه ای و پشتیبانی مالی و تسلیحاتی از پوسته خود خارج گردیدند ، این تحرک های مطالباتی تبدیل به تروریسم و خشونت گردید . در مقابل این واقعیت ، حالت انکارگرانه فراگیری از سوی مسئولینی که خطرات آنچه رخ می دهد را جز با تأخیر درک نکرده بودند ، وجود داشت و هنگامی هم که درک نمودند ، از مقابله با آن ناتوان بودند و به عکس العمل های خشمناکی متوسل شدند که آن ها را از دیدن حقیقت آنچه رخ می داد ، دور ساخت و به اعلام وجود توطئه اکتفا کردند و با تمسک به برنامه اصلاحی تعیین شده از سوی رهبری سیاسی ، بیکاری ، بسته شدن کارگاه ها و کارخانه ها ناشی از آزادسازی تجارت را چنین توجیه کردند که این منطق بازار است و تولیدکنندگان باید محصولات قادر به رقابت به بازار عرضه کنند .  آغاز مه آلود چاره جویی صحیح ، ناکارآمد کردن دستاورد نشست مشورتی ماه می 2011  بود که هیئت گفتگوی ملی با فرمان ریاست جمهوری برگزار نمود . توطئه در اینجا منحرف کردن اعتراضات و تظاهرات مردمی از مسیر مطالبات مسالمت آمیز و تبدیل نمودن آن به فعالیت های خشونت آمیز و بکارگیری قدرت بود ، هنگامی که گروهک اخوان المسلمین و سایر گروه های موسوم به جهادی علیه نیروی انتظامی ، اسلحه بکار بردند و مؤسسات دولتی را آتش زدند و سخت کوشیدند مانع از پیشرفت راه حل سیاسی شوند . با تحریک و حمایت آنچه که دوستان سوریه نامیده می شدند و در واقع چیزی جز دشمن نبودند و به دنبال تخریب و نابودی زیرساخت های سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی سوریه و تضعیف وابستگی قومی اش بودند ، طیف های موسوم به معارضین داخل و خارج ، در توهم سقوط نظام باقی ماندند . در ادامه روند تحولات ، پایداری ارتش سوریه و نیروهای هم ردیف و همپیمان منجر به پیشرفت های چشمگیری در میدان شد . از مهمترین دستاوردهای این پایداری ، خط بطلان بر توهّم سقوط نظام و جلوگیری از سقوط دولت عربی سوریه بود . ولی در کنار این دستاورد ، برخی اوضاع منفی و موضوعات مهم همچنان بر سینه سوری ها ، دوستان و همپیمانان سنگینی می کنند و مانع از حل سیاسی می شوند و آن را به تأخیر می اندازند . از جمله مهمترین این موضوعات عبارتند از :

1- طرح تقسیمی آمریکایی صهیونیستی یکی از بخش های مهم جامعه سوریه یعنی اکراد را به کار گرفت و با بهره بردن از فرصت تضعیف سیطره دولت بر اراضی سرزمینی ، توهّم دولت کرد را در آن ها برانگیخت و با تحریک و پشتیبانی مالی و تسلیحاتی ، نیروهایی ساختگی متشکل از معجونی نامتجانس با حمایت کردهای ترکی ، ایرانی و عراقی برای اعلام آنچه که اداره خودمختار و گاهی فدرالیسم نامیده می شود ، در اراضی سوریه در شرق فرات تشکیل داد . آمریکا در این منطقه بیش از بیست پایگاه نظامی برپا کرده و به همین هدف نیز تعدادی از نیروهای فرانسوی ، انگلیسی و آلمانی را به شکل نمادین به منطقه آورده است .  این طرح تقسیمی آمریکایی در اساس برگرفته از طرح قومیتی فرانسوی متجلی در کیان کردی ( با کلدانی آشوری و برخی قبایل عرب ) است که فرانسه در آغاز سیطره اش بر سوریه مطرح نمود .  

علیرغم اعلام تمایل مسئولین اداره خودمختار به گفتگو با دولت سوریه و استقبال دولت از آن ، ولی روش اداره خودمختار و اقدامات روزانه شان بیانگر این است که ادعای تمایل به گفتگو ، دروغی بیش نیست تا در سایه آن طرح تقسیمی پیگیری شود . طرحی که طمع آمریکا به ثروت های کشف شده و کشف نشده منطقه ، در آن پنهان است .

2- روند تحولات میدانی ، استان ادلب را به منطقه تجمع گروهک های تروریستی مسلح تبدیل کرده است . این موضوع فرصت دخالت مستقیم را برای ترکیه فراهم آورده است که انگیزه اش رؤیاها و اوهام امپراتوری عثمانی و جلوگیری از برپایی کیان کردی در منطقه می باشد . توافق اخیر روسیه و ترکیه شاید به طور عمومی مناسب باشد ولی علیرغم موافقت رسمی سوریه با آن ، همچنان توافقی است میان دو دولت خارجی در مورد موضوعی که مربوط می شود به سوریه و وحدت و آینده آن . این توافق ، پس از موافقت سوریه با آن ، حقوقی را برای ترکیه اگر چه نه از جنبه عملی ولی از جنبه معنوی در بردارد و عملاً وجود ترک ها را در اراضی سوریه تثبیت می نماید و علاوه بر شریک بودن ترکیه در توافق سه جانبه با روسیه و ایران ، ترکیه را به عنوان طرفی اساسی در هر راه حلی که آینده سوریه را رقم می بزند ، وارد می کند . هر چند در موضع نسبت به طرح تقسیمی آمریکا به هدف ایجاد کیان کردی در شرق فرات ، با ترک ها هم نظر هستیم ولی نباید نسبت به طمع ترکیه در شمال و شمال غرب سوریه ، غافل بمانیم . همچنین این امر نباید موجب شود آنچه ترکیه در زمینه تسهیل عبور تروریست ها و در تحریک مستمر علیه سوریه انجام داده است و نیز این که ترکیه اردوغان ، دولتی دارای برنامه ایدئولوژیک اسلامی می باشد و مترصد فرصتی در سوریه و سایر کشورهای منطقه است ، را فراموش نماییم .

3- روسیه کمک های بسیاری برای بقای نظام سوریه و تأکید بر حاکمیت و وحدت اراضی اش انجام داد و این از خلال مواضعش همراه با چین در شورای امنیت و سپس در کمک های نظامی اش واضح است . ولی حضور نظامی روسیه و به طور مشخص در دو پایگاه دریایی و هوایی اوضاع جدیدی را در صحنه منطقه ای و بین المللی ایجاد و سوریه را وارد چارچوب منافع متضاد کشورها در صحنه بین الملل کرد و در اردوگاه مقابل آمریکا قرار داد . ما مکان طبیعی سوریه در سطح منطقه ای و بین المللی را در موقعیت مقابله منطقه ای و بین المللی با برنامه آمریکایی صهیونیستی می دانیم . همچنین امیدواریم و آرزو داریم سوریه عضو جبهه گسترده کشورها و ملت های متفق بر روی اصول باندونگ بر اساس دشمنی با امپریالیسم و راهبرد ضد مردمی اش ، باشد . ما با هر گونه رابطه همکاری با خارج مشروط به مبتنی بودن بر همسانی و به رسمیت شناختن متقابل حاکمیت ملی و حق ملت ها در تعیین سرنوشت و بر اساس ایستادگی در برابر اطماع امپریالیستی و استعماری و باز پس گیری جولان و تضمین حقوق ملت فلسطین ، باشد موافق هستیم . علیرغم اعترافمان به خدمت روسیه به سوریه و قدردانی از مواضعش ولی حق داریم برخی نگرانی هایی که نسبت به آینده این روابط داریم را بیان نماییم . نگرانی از این که نتوانیم دولتی قدرتمند تأسیس کنیم که بتواند با اعتماد به نفس کامل ، با سایر دولت ها روابط مبتنی بر مساوات و یکسانی و به نفع همه ، برقرار نماید . این موضوع در مورد رابطه با ایران نیز تا حدودی و با قبول اختلاف شرایط و شروط ، صادق می باشد . در روابط مان با ایران باید به خدمتش به سوریه اعتراف کرده و از مواضعش تقدیر و تشکر نماییم و در عین حال بر مسئله استقلال و ادامه روابط بر اساس اصول مقاومت و التزامات متقابل مبتنی بر حاکمیت ملی ، استقلال و وحدت آن ، تأکید می شود .

4- تروریست ها و گروه های اسلامی ، آثار و حفره هایی در جامعه سوریه از خود بر جا گذاشته اند که در امور زیر ظهور و بروز دارند :

- گروه هایی که همچنان مسلح و در حومه های حماه ، حلب ، ادلب ، لاذقیه ، السویداء و البادیه ( صحرای شرق سوریه ) فعال هستند و در این مناطق فضای هرج و مرج و تهدید مستقیم زندگی مدنی و امنیت سوریه را ، ایجاد می کنند .

- اندیشه ها و مواضعی که در جامعه مدنی جا انداخته شده و به طور مشخص اندیشه های تکفیری، طائفه گری ، مذهبی گری ، عشیره گرایی و قومی گرایی .

خطرناک تر از همه این ها ، ترویج حالت طرفداری از گرایش های اسلامی یا کمک به آن ها تحت پوشش دولت است . این موضوع ، نگرانی های بسیار و ابهاماتی پیرامون مکانیزم های منافقانه ای که برخی دوایر رسمی نسبت به این مسئله پیچیده دارند ، ایجاد می نماید .

5- استمرار سیاست های دولتی در زمینه های سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی و رسانه ای . در سطح سیاسی علیرغم ابطال ماده 8  قانون اساسی گذشته مبنی بر این که حزب بعث عربی سوسیالیستی ، رهبر دولت و جامعه است ، حکومت همچنان به سیاست ها و رفتارهایش ادامه می دهد با این توجیه که در مجلس ، از اکثریت برخوردار است لذا حق دارد رهبری دولت و جامعه را همچنان در دست بگیرد . در حالی که این ، مخالف روح حاکم بر تدوین قانون اساسی جدید و همچنین مخالف گرایش عامه می باشد . علاوه بر این حکومت همچنان سیاست های اقتصادی نو لیبرال را در پیش می گیرد در حالی که این سیاست های اقتصادی در ایجاد زمینه های بیکاری ، فقر و افزایش فاصله بین درآمدها نقش داشت و بر سطح معیشت تأثیر منفی گذاشت و مشکلات اقتصادی و اجتماعی ایجاد کرد . در مقابله با مشکلات اقتصادی ناشی از حصار و بایکوت اقتصادی از سوی مدعیان تحت عنوان دوستان سوریه و اتحادیه عرب و برای تأمین نیازمندی های زندگی ، نقش دلالان و تجار بحران رشد و دسته جدیدی ظهور کرد و در سایه کمبود ارز و نیاز به واردات مواد ضروری ، رشد نمود و بزرگ شد . تجار ارز و مضاربه کاران املاک و مستغلات هم به این دسته افزوده شدند . ظهور این دسته جات موجب افزایش گستره فساد و فاسدها و عدم احترام به قانون و هرج و مرج که از آثار به جا مانده تروریسم می باشد ، گردید و خود این بر تولید صنعتی و کشاورزی تأثیر منفی گذاشت و بیشتر کارگاه ها تعطیل شد و هم زمان به طور سازمان یافته اراضی کشاورزی تخریب گردید و کشاورزان از کاشت یا برداشت محصولشان منع شدند. حکومت به جای اقداماتی در راستای گسترش سلطه اش بر مفاصل فعالیت اقتصادی ، کاری کرد که موجب تضعیف مؤسسات دولتی و تضعیف حکومت و کاهش حضور اقتصادی اش گردید چون سیاست ریاضت اقتصادی که توصیه مؤسسات بین المللی برای وضعیتی مشابه وضعیت جاری سوریه می باشد را اجرا نمود و روش هایی را در پیش گرفت که با کاهش یارانه مواد اساسی که سال ها به اقشار آسیب پذیر داده می شد منجر به ایجاد فشارهای جدیدی بر زندگی شهروندان گردید . همچنین حقوق و دستمزدها را متناسب با افزایش قیمت مواد اساسی با افزایش قیمت ارزها ، افزایش نداد . بسیاری از معاملات تجاری در بازار و همچنین بین مردم، به ضرر پول ملی، دلاری گردید. در چنین فضایی ثروت های بزرگی نزد تعدادی اندک انباشته و خزانه بانک ها با سپرده ها پر شد و هم زمان گستره فقر و محرومیت در بخش های وسیعی از اقشار مردم ، افزایش یافت .

موانع حل

به زودی سال هشتم به پایان می رسد بدون این که نشانی از پایان بحران یا جنگ در چشم انداز مشاهده شود حتی اگر جنگ متوقف گردد . بحران ، با توقف توپخانه ها پایان نمی یابد بلکه در شکل ها و پوشش های جدید ظاهر می شود زیرا اسباب و عوامل پشت بحران همچنان باقیست و چه بسا با توقف جنگ ، به شکل های دیگری خود را نشان دهد چون آنچه که آتش بحران را شعله ور ساخت تمام اهدافش ، محقق نشده است . درست است که بخش مهمی از آن اهداف از جمله نابودی سوریه، پایان دادن به نقش منطقه ای و بین المللی سوریه در خدمت به اهداف آمریکایی ، صهیونیستی، اروپایی و خلیجی، محقق شده است ولی همچنین درست می باشد که به فضل فداکاری ها و پایداری ارتش و مردم و پشتنیبانی همپیمانان و دوستان ، سوریه ( دولت ، میهن ، ملت و ارتش ) همچنان موجود است و در کنار دیوارهای آن ، رؤیاهای خاورمیانه بزرگ و اوهام صهیونیستی و کینه های امرا و شیوخ خلیج و ترکیه فرو ریختند .

نباید توان و اثربخشی دشمنان و برگ هایی را که در دست دارند و مهمترینشان اوضاع داخلی است که دشمان می توانند با آن و در آن بازی کنند، را دستکم بگیریم . بنابراین مرحله جدید پس از خاموشی توپخانه ها، مرحله ای حساس و سخت خواهد بود . مأموریت اساسی سوری ها این است که چگونه جامعه سوریه را نزدیک تر به حل سیاسی و دورتر از بازگشتن به خشونت و تروریسم ، قرار دهیم و چگونه می توانیم نیروی مردم را به سوی زندگی آزاد مسالمت آمیز بسیج کنیم به گونه ای که همه مردم در سایه وطن زندگی کنند و از آزادی کامل در تمرین روند تثبیت وابستگی ملی و شهروندی با اقامت یا احیای زندگی سیاسی با پویایی اش و احزابش و شوراهایش ، برخوردار باشند . جامعه سوریه در معرض تخریب عمدی روابط اجتماعی قرار گرفت و این موضوع پس از آن که باعث آوارگی و جابجایی میلیون ها سوری در داخل و خارج شد ، موجب ضرر دیدن این روابط گردید . ورود به مرحله بهبودی در جامعه پس از توقف جنگ ، مرحله آسانی نیست و مستلزم تلاش های بزرگی با مشارکت همگانی می باشد . پشت سر گذاشتن مرحله بهبود یافتن ، نیازمند ایجاد شرایطی است که به همگان کمک نماید زخم های گذشته را پشت سر بگذارند و این ممکن نیست مگر با فضای سیاسی مناسب و حاکمیت روحیه عدالت در اجرای پیمان اجتماعی جدید که معضلات جوهری که در ایجاد زمینه جنگ / بحران سهیم بود را درمان نماید و برای آن راه حل های مناسب و عادلانه بیابد . این موجب می شود احاد مردم پذیرش بیشتری نسبت به حالت صلح اجتماعی و دوری بیشتری از حالت بازگشت دشمنی ، جنگ و خشونت داشته باشند .

بنابراین وضع سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی داخلی به بازخوانی با قرائت نقادانه جدید و با برگزاری همایش فراگیر ملی برای گفتگو ، نیاز دارد . منظورم از فراگیر ، در برگرفتن همه اطیاف جامعه است . مرحله آینده یعنی مرحله پس از جنگ و خشونت ، به همه نیاز دارد ، بدون آن که آثار بازمانده از تروریسم و خشونت علاوه بر نابودی مادی یعنی نابودی اجتماعی و آحاد مردم در زمینه احساس تعلق ، گرایشات و درخواست هایشان را فراموش نماییم . چگونه همبستگی را به جامعه برگردانیم ؟ چگونه جراحت را درمان نماییم ؟ چگونه لبخند را به لبان مردم بازگردانیم ؟ چگونه با آوارگان و مهاجرین رفتار کنیم ؟ و چگونه می توان همه این ها را در برابر آنچه برای سوریه پس از جنگ تدارک دیده می شود ، بسیج نمود ؟

جایگزینی برای گفتگو ، نقد ذاتی و همزیستی وجود ندارد و برای تحقق آن باید برنامه ای ملی تدوین شود که بازتاب نیروهای مؤثر پیمان اجتماعی جدید باشد و این از طریق ایجاد نشاط سیاسی و بازگشت سوریه پیروز به ایفای نقش منطقه ای و بین المللی اش امکان پذیر است . این از جنبه داخلی بود ، اما تحقق بخش دیگر یعنی بازگشت سوریه به ایفای نقش منطقه ای و بین المللی اش ، نیازمند تلاش بیشتری است و این تلاش بیشتر ، موجب می شود آنچه در داخل محقق شده است مفید و مؤثر باشد . طبعاً در این قضیه ، اموری خارجی هستند که در اختیار ما نیست زیرا در جهانی بسر می بریم که مرحله انتقالی از نظام تک قطبی به رهبری آمریکا به نظام چند قطبی را طی می کند و تا وقتی در این مرحله هستیم ، سوریه همچنان در تهدید خواهد بود و چیزی جز همبستگی و وحدت ملت از آن حمایت نخواهد نمود . در این مرحله ، آمریکا با رغبتی دیوانه وار برای هیمنه بر سرنوشت ملت ها ، در برابر کسانی که تلاش می کنند نظام بین الملل را تغییر دهند ، با قاطعیت و شدت عمل می ایستد . در مقابل ، روسیه ، چین و همراهانشان ناتوان از وادار نمودن آمریکا به دست کشیدن از رهبری فسادآلود دنیا ، می باشند . بین مقاومت آمریکا از سویی و ناتوانی در پایان دادن به هیمنه آمریکا از سوی دیگر ، سوریه و سایر دولت ها و ملت ها ، متأثر از اختلافات بین المللی باقی می مانند .

بار دیگر تأکید می کنیم هیچ چاره ای جز تقویت وضع داخلی و تضمین بازگشت قدرت دولت و بازگشت سوریه به نقش عربی و بین المللی اش در مقابل طرح راهبردی امپریالیستی آمریکایی ، وجود ندارد.                

                                

دکتر منیر الحمش

کد خبر 630

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 13 =